امیرمهدیامیرمهدی، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره

امیرمهدی کوچولو

خداجونم دوستت دارم😍

سیب برفی به جای آدم برفی

اولین بارش برف امسال در شهر ما در آخرین روز ماه آبان پدیدار گشت و یک بار دیگه درخت سیب باغچه ما به بار نشست البته به بار برف . اما مقدار برف خیلی کم بود فقط به اندازه ای که  باغچه کمی سفیدپوش شده بود. وقتی که ازخواب بلند شدم و دیدم برف می باره اول خیلی خوشحال شدم اما بعدا کلی حرص خوردم که چرا در روز تعطیل؟  😐 ناگفته نماند من هم کم نگذاشتم با همین برف کمی که باریده بود هم گلوله درست کردم و به اطراف پرتاب کردم و شادی کردم و هم آدم برفی درست کردم که بیشتر شبیه موجودات ناشناخته بود تا آدم برفی. 😃😁😁 ...
30 آبان 1398

دیجی کالا

از اونجایی که من تا حالا هیچ خریدی از دیجی کالا نداشتم به من اجازه داده شد که امروز برای خودم تا سقف محدودی کالا انتخاب کنم من هم از خدا خواستم و اینارو انتخاب کردم و سفارش دادم. مبارکم باشه 😁😁😁😁😁 ...
27 آبان 1398

اولین گردش من در پاییز

هفدهمین روز دومین ماه پاییز رو تصمیم گرفتیم گشت و گذاری داشته باشیم به آبشار زیبای دلفارد. جای بسیار زیبایی بود منطره پاییزی اونجا لطف  و صفای خاصی داشت و راه رفتن بر روی برگ های زرد زیر درختان خیلی لذتبخش بود.                        تنها مشکلش این بود که هوا کمی سرد بود من هم که انگار از قفس رها شده بودم چیزی از ورجه وورجه کم نگذاشتم. کم مونده بود که تو اون هوای سرد لباسامو دربیارم و بپرم تو رودخونه. از سربالایی ها هم خیلی راحت بالا می رفتم  انگار که سالهاست صخره نوردم وقتی چشماتو می بندی که نبینی لب چه پرتگاهی نشستی 😌😌😌 این هم داداش و زن داداش عزیزم که پنجمین ماهگرد ازدواجشونو اینجوری جشن گرفتن💑 ...
24 آبان 1398

میلاد پیامبر اکرم حضرت محمد ( ص) و امام جعفر صادق(ع) بر همگان مبارکباد

بچه ها عیدتان مبارکباد                            🎂🍰🎂🍰🎂 این هم کلاه و بازوبند جدید من که خودم اختراع کردم                             😀😀😀😀😀 ...
24 آبان 1398

اولین عکس داداش زاده ام 😁

الان که پست های وبلاگم رو مرور میکنم می بینم چه زود بزرگ شدم به همین زودی پا به ۹ سالگی گذاشتم .... در طی این ۹ سال یعنی بعداز من نی نی های زیادی به جمع خانواده پدری و مادریم اضافه شدند (خدا همشونو حفظ کنه) که ۴ تا ازاونها در سال جاری یعنی ۹۸ متولد شدن که حضورتون معرفی میکنم: نوه ی عمه جونم آقاپویان که درحال حاضر ۵ ماهه می باشد👇 نوه ی خاله جونم  مائده خانم که درحال حاضر حدودا ۵ ماهه است👇 نوه ی اون یکی خاله جونم آقا رایان که حدودا ۴۰ روزه است👇 و نوه ی دایی جونم دلساخانم که حدودا بیست روزه است👇 البته هنوز ۴ تا نی نی گل توی راهن که آخریشون برادرزاده عزیزمه 😀😀😀😀😀 اینم عکسش 😍 😍😍😍😍😍😄😄😄😄 خدایا همه نی نی هارو با خونواده هاشو...
13 آبان 1398

من و نوه های خاله جونم

اول یه چیزی تو گوشتون بگم:( بعضی وقتا بدون بابا و مامانتون به مهمونی برید ببینین چقدر بهتون خوش میگذره) 😀😀😀 می دونین چرا؟ آخه دیگه گوشتون از این جملات راحته: ۱_ امیر بشین ۲_ امیر اذیت نکن ۳_امیر بدو بدو نکن ۴_امیر با پشتی ها خونه درست نکن ۵_امیر کاغذارو پاره نکن و رو خونه نریز ۶_ امیر چیزی میخوری رو فرش نریز ۷ _امیر فوتبال بازی نکن میخوری زمین؛ شلوارت پاره میشه ( حالا دیگه جایی از بدنم درد بگیره یا نه مهم نیس)😁😁😁 خلاصه ... امیر ... امیر ...‌ امیر ...‌ (تکیه کلام مامانم روزی صدبار) 😅😅😅 فهمیدین منظورم از این حرفا چیه ؟ آره درست حدس زدین من و دوستانم امروز عصر همه این کارا رو انجام دادیم حتی اون مورد هفتم رو ... و کسی چیزی بهمون نگفت😍 مامانم بعد...
10 آبان 1398
1